بارانباران، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

من و مامان

حسرت دیروز

🌀وقتی عکسهای نوزادی فرزندم را میبینم،چقدر ذوق میکنم.خدای من؛او در شش ماهگی چقدرناز و تپلی بوده،خنده های بدون دندانش چقدر دوست داشتنی اند.ولی چرا آن زمان،من اینها را ندیدم؟ 💠یادم هست هر روز دعا میکردم که زودتر راه بیفتد،پس چرا وقتی این اتفاق افتاد آنقدرها هم خوشحال نشدم؟ آهان،یادم آمد.......... آنموقع همه فکر وخیالم این بود کی میشود زبان باز کند و برایم حرف بزند.الان وقتی صدای ضبط شده اش را گوش میکنم چقدر میخندم،یعنی این کودکی که کلمات را برعکس و بامزه ادا میکرده فرزند من بوده؟!پس من چقدر زود به آرزویم رسیدم؛آرزوی صاف و صریح حرف زدنش!. ✅یادم می آید در چهارسالگی،روزی چند بار لباسهای مختلفش را می آورد و از من میخواست آنها را برایش بپوشم...
17 مرداد 1395

تابستان 95

بالاخره ما اینترنت گرفتیم و تونستم که مطالب وبلاگ دختری رو آبدیت کنم فرشته من دیگه الان کلی بزرگ شده ولی همچنان کوچولوی خونه ماست حتی اگه 40 سالشم بشه بازم فرقی نداره. دیگه واسه مامان و بابا تعیین میکنه که چی بپوشن و یا اینکه دیگه رنگی یا مدلی و دوست نداره ، اعلام میکنه. به بابا سرکار زنگ میزنه و حال و احوال میکنه، گاهی اوقات میاد پای ظرف شویی و کمک مامانش ظرف میشوه و یا اینکه میوه میشوره . حسابی دخترم تو خونه کمک میکنه و نمیزاره مامانش خسته بشه. کاردستی هاشم که نگو ، خیلی خوشگل و ناز درست می کنه که عکس هاشو میزارم. قلب بابا و مامان براش میتپه و با شیرین زبونیاش دل مارو می بره.  
14 مرداد 1395
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و مامان می باشد